گرچه فاصله دست های مارا از هم جدا کرد
ولی خوشحالم ک جرئت ندارد
ب دل هایمان نزدیک شود ...
گرچه فاصله دست های مارا از هم جدا کرد
ولی خوشحالم ک جرئت ندارد
ب دل هایمان نزدیک شود ...
باید کتاب اسمانی چشمانت را چاپ کنم
تا همگان به رسالتت ایمان اورند ...
اعجاز چشمای تو ،
مدت هاست ک شهری را
ب پرستش وا داشته ...
من اینجا دنیایم
را نقاشی میکنم
حانه ای میسازم از
وجودت ♥
درختی میکشم به رنگ حیات
زیر سقف خانه ی نقاشیم
در اعوش کشیدن تو ازاد است ...
وقتی در اسارت فاصله هام ...
دختر بودن :
ینی سوال مسخره ایا بنده وکیلم ؟
ینی این چیه پوشیدی بدو عوض کن ... !
ینی ارزوی سفر مجردی رو ب گور بردن ...
ینی عکس کیه تو گوشیت ؟
ینی خوشگله برسونمت ...
ینی برو تو دم در وانستا ...
ینی وسط ی کاری پاشو برو چای بیار ...
ینی حق هرچیو وقتی داری ک تو عقدنامه نوشته شده باشه ...
ینی سیگار کشیدن = خراب بودن ...
ینی تابستون لباس تا خرخره ...
ینی ساعت 8 شبه کجایی ؟؟؟؟ گمشو خونه
ینی نخواستن و خواسته شدن ...
ینی کجا داری میری ؟
ینی تو دریا با لباس بری ...
ینی کی بود زنگ زد ؟
ینی از پدرت اجازه گرفتی ؟؟؟
ینی بت بگن خیلی خودسرشدیا ...
ینی با لباس سفید اومدن و با کفن رفتن ...
ینی فراموش کردن ارزوها ...
یی تباه شدن زندگیت واسه حرف مردم ...
ینی حق نداری ب انتخاب خودت کارایی ک میخوای بکنی ...
ینی اجازه گرفتن واسه هرچیز ...
ینی خیلی چیزای دیگه ... !!!